سفر قهرمانی شامل سه مرحله کسب آمادگی، انجام سفر و بازگشت به جامعه میباشد .
در طی سفر قهرمانی، میتوانیم از کهن الگوها، به عنوان توشه سفر و راهنمای مسیر، بیشترین استفاده را به عمل آوریم. کهن الگوها، الگوهایی هستند که عمدتا از تاریخ جهان و میراٍث ملل استخراج شده اند.
انواع آرکتایپ ها(آرک= کهن، تایپ= الگو)
- معصوم
- یتیم
- جنگجو
- حامی
- جوینده
- عاشق
- آفریننده
- نابودگر
- حاکم
- جادوگر
- فرزانه
- دلقک
چهار الگوی اول یعنی “معصوم، یتیم، جنگجو و حامی” قبل از سفر قهرمانی، ما را برای سفر آماده میکنند و نقش تدارکات دارند. به ما یاد میدهند در جهانی که هست زنده بمانیم، قدرت خود را پرورش داده، انسانهایی خوب و دارای شخصیت اخلاقی برجسته باشیم
.
چهار الگوی دوم یعنی”جوینده، عاشق، ویرانگر، آفریننده“ در مسیر سفر به ما کمک میکنند
.
و در نهایت چهار الگوی آخر یعنی ” حکمران، ساحر، فرزانه و دلقک ” وسایل بازگشت از سفر و ورود به قلمروی پادشاهی را، فراهم میکنند
. بطوریکه می توانیم خویشتن حقیقی خود را ابراز و زندگی خود را دگرگون کنیم
. میتوانیم به ورای قهرمانی برسیم و آزادی و نشاط واقعی را لمس کنیم.
آرکتایپ معصوم
کهن الگوی معصوم، در سخت ترین شرایط، امید خود را از دست نمیدهد و همواره مثبت میاندیشد
. به دیگران اعتماد دارد و همین اعتماد موجب می شود که مهارتهای زندگی را از آنها بیاموزد
.
همه ما با معصومیت آغاز می کنیم. پدر و مادر ما را دوست داشته و از ما مراقبت و حمایت میکنند
. همچنین حلقه دوستان و آشنایان و نهادهای اجتماعی، ما را مورد تشویق و حمایت قرار میدهند تا استعدادهای خود را بروز داده و آنها را شکوفا کنیم
. این روند حمایتی، تا زمانی که بتوانیم از خود مراقبت کنیم، ادامه خواهد داشت
.
آرکتایپ یتیم
کهن الگوی یتیم، کودکی است که در آغاز خردسالی و هنگامی که هنوز به حد کفایت رشد نکرده و امکان مراقبت از خود را ندارد ، ناگهان از حمایت پدر و مادر محروم میشود
.والدین میمیرند یا او را ترک می نمایند.
همانند وقتی که کودک درونمان احساس تنهایی، طرد شدگی، شکنجه شدن و فریب خوردن را دارد
.
هنگامی که معلم بصورت ناعادلانه رفتار میکند و همکلاسیها ما را مسخره میکنند
.
صمیمیترین دوستانمان به ما نارو میزنند و ما را ترک می
کنند
.
با پزشک پولکی روبرو میشویم که بدون پول، هیچ بیماری را درمان نمیکند
.
کارخانه داری را میبینیم که برای سود بیشتر، محیط زیست را آلوده میکند
.
ما معمولا یتیم درونمان را نمیپذیریم و او را طرد میکنیم و یا در بهترین حالت او را از دیگران پنهان میکنیم
. چراکه از لحاظ اجتماعی، همیشه باید خوب به نظر برسیم و آزرده شدن و زخمی بودن، در منظر دیگران، صورت خوشی ندارد
.
آرکتایپ جنگجو
کهن الگوی جنگجو و جنگجوی درونمان از ما میخواهد شجاع، قوی و با شرافت بوده، به خوبی برنامه ریزی و هدف گذاری نموده و در صورت لزوم، با دیگران وارد جنگ شویم و از قلمروی خود دفاع کنیم
.
در اینصورت، دیگران جسارت ورود به قلمروی ما و دخالت بیجا در امور را نخواهند داشت
. جنگجوی درون، به ما کمک میکند که دنیا را به محل بهتری برای زندگی، تبدیل کنیم
. کافی است بدانیم چه عواملی باعث ناخشنودی و ناراحتی ما در زندگی میشود. سپس با قدرت، این عوامل را به دلخواه خود تغییر دهیم
.
در جهان امروز، در همه زمینهها رقابت شدیدی وجود دارد، از اقتصاد گرفته تا ورزش و سیاست
.
لازمه رقابت، تقویت جنگجوی درون است
. یکی از مهمترین جلوه های جنگجو،
استقلال میباشد
.
استقلال، توانایی افراد را در مستقل بودن، عدم وابستگی احساسی، خودمسئولیتی در تفکرات و اعمال نشان میدهد
. این افراد میتوانند به تنهایی طرح و برنامه ریزی داشته و تصمیمات مهم را خودشان اتخاذ نمایند. در عین حال از نظرات دیگران نیز در این امر بهره خواهند برد
.
این افراد از اتکا به دیگران به منظور برآورده شدن خواسته های عاطفی، خودداری میکنند. اما می توانند به تمایلات دیگران، بدون اینکه برده آنها شوند، پاسخ مناسب ارائه نمایند
.
افراد غیر مستقل، نمیتوانند به راحتی تصمیم گرفته و احتمالا با مشورت کردن دچار تزلزل بیشتر و تردید خواهند شد
.
آرکتایپ حامی
شاید والدین، بهترین مثال برای کهن الگوی حامی باشند. آنها خلاق، پرمهر و سرشار از توجه به رشد و پرورش کودک بوده و حاضرند بمیرند تا کودک زنده بماند
. در نوزادی، حامی به تمام امور رسیدگی می کند
.
ولی بتدریج که دوره نوزادی تمام میشود، حامی به آموزش درس زندگی می پردازد تا کودک روز به روز داناتر و مستقلتر گردد
. در مراحل بعدی، معلم، پزشک، پرستار و کارفرما، گاها وظیفه حامیگری را بعهده میگیرند
.
در صورتیکه حامیان، از کهن الگوی جنگجو بهرهای برده باشند، میتوانند علاوه بر حمایت از افراد، برای آنها حصار امنی ایجاد کنند که در آن به خوبی احساس آرامش و امنیت نمایند
.
این امر، مطلوبترین حالت حمایتگری خواهد بود
.
شاید یکی از مهمترین مظاهر حامیگری،
احترام به خویشتن خویش است
.
احترام به خویش، منجر به احساس رضایت و خشنودی میشود. مضاف بر آن، باعث عزت نفس درونی و انتقال آن به اطرافیان میگردد
.
بالا بودن بیش از حد این عامل نیز دردسرساز است و میتواند به شکل خودشیفتگی و خودخواهی خود را
نشان دهد
. این افراد از نقاط قوت و دستاوردهای خود به کرات صحبت میکنند که این امر منجر به بروز احساسات منفی در اطرافیان میگردد
.
در مقابل اگر افراد توانایی پایینی دراحترام به خویش داشته باشند، دچار مشکلاتی چون حس حقارت، سرخوردگی، افسردگی شده و از زندگانی لذت کافی نخواهند برد
.
جلوه دیگر حامیگری،
مسئولیت پذیری اجتماعی میباشد
.
مسئولیت پذیری اجتماعی، به معنی حضور افراد در گروههای اجتماعی و دوستانه میباشد که بر اساس نیات
خیر خواهانه و بدون منظور نمودن منافع شخصی و تنها با در نظر گرفتن منافع عمومی، شکل میگیرد
.
همدلی، جلوه دیگری از حامیگری بوده و به معنی توانایی افراد در فهم احساسات دیگران میباشد
.
این مهم به افراد کمک میکند تا علائم عاطفی دیگران را درک و به آن عکس العمل مناسب نشان دهند
.
آرکتایپ جوینده
کهن الگوی جوینده، از جستجو و کاوش در پی آرزو و حسرت، آغاز میشود
.
همه ما در پی یافتن آرمانها و آرزوهای خود هستیم تا آیندهای بهتر بسازیم و جهانی بهتر را پایه ریزی نماییم
.
مبدا همه جستجوها، آرزوی ما برای بازگشتن به دوران قبل از یتیمی و حتی دوران نوزادی است
.
لکن، پول، ثروت، قدرت و تمامی اسباب دنیوی، نمیتواند ما را به این مقصود برساند
.
سرانجام، میتوانیم با واقعی شدن و به دنیا آوردن خویشتن حقیقی خود، به این آرزو جامه عمل بپوشانیم
.
یاد می گیریم، آنچه را که جست و جو میکنیم، درون خود بیابیم.
در غیر اینصورت، هرگز آن را در بیرون، پیدا نخواهیم کرد.
آرکتایپ عاشق
کهن الگوی عاشق و در یک کلام عشق، قویترین نیروی موجود در جهان بوده و افراد دهنده و گیرنده این نیروی عظیم، هر دو سود میبرند
.
اما یکی از مهمترین خواص عشق،
توانایی بخشش افراد است
.
وقتی از کسی نفرت داریم و یا از دست کسی ناراحت و عصبانی هستیم، در حقیقت کوله باری از نفرت و عصبانیت را با خود حمل نموده و این سو و آن سو میبریم.
حمل این بار قطعا ما را خسته و فرسوده خواهد نمود. پس چرا افراد را نبخشیم و خود را از شر این بار ناخواسته رها نکنیم؟
جنبه دیگر عشق، علاقه به خویشتن و بخشش خود است.
بههرحال همه ما در زندگی، مرتکب اعمال ناشایستی در مورد خود و دیگران میشویم
. لکن نباید خود را برای این اعمال تا ابد سرزنش کرده و مورد مواخذه قرار دهیم
. بخشش خویش، میتواند به این وضعیت خاتمه داده و ما را جهت ادامه سفر آماده سازد
.
بعنوان مثال، در صورت دریافت خبر فوت عزیزانمان، ابتدا خود را بهدلیل کم توجهی، عدم مراقبت و سایر کاستیها و کوتاهیها، شدیدا سرزنش میکنیم. اما این وضعیت میبایستی در نهایت متوقف شود. باید خود را ببخشیم
. چراکه در غیر اینصورت ، از سفر قهرمانی خویش، باز خواهیم ماند
.
روابط خوب بین فردی از جمله جلوههای مهم عاشق میباشد
. روابط خوب بین فردی، توانایی افراد برای ایجاد و حفظ ارتباط رضایت بخش و دو جانبه میباشد
.
این مهم به معنی دریافت و دادن محبت و صمیمیت در زمان مناسب بوده و روابط صمیمانه بین افراد، احساس راحتی در روابط و داشتن انتظارات مثبت در تعاملات اجتماعی را به وجود خواهد آورد
.
آرکتایپ آفریننده
یکی از بزرگترین موهبتهای در دسترس انسانها، قدرت آفرینندگی است
.
آفرینندگی، با حس خلاقیت انسان رابطه مستقیم دارد. حسی که به ما کمک می کند تا بتوانیم همه چیز را در عالم خیال خود تصور کرده و در نهایت، در عالم واقع، پیاده سازی و اجرا کنیم
.
با این حساب، می توانیم اهداف و مقصود نهایی خود را نیز، با کمک قدرت خلاقیت، تصویر سازی نموده و سپس در راه رسیدن به آن تلاش نماییم
. بدیهی است، هر چه از هدف خود تصویر واضحتر و شفافتری داشتهباشیم، سادهتر میتوانیم بدان دست یابیم
.
نکته مهم اینکه، اگر عاقبت بدی را جهت کاری در نظر بگیریم، احتمالا به همان عاقبت دچار خواهیم شد .
و اگر عاقبت خوب و مثبتی را در نظر بگیریم را در نظر بگیریم ، اتفاق مثبت، خواهد افتاد.
البته هدفگذاری میبایستی همواره با واقع بینی همراه باشد
. باید واقعیات زندگی را پذیرفت
. همه ما پیر میشویم. نمیتوان مانع پیری شد
. ولی میتوان در طول ایام پیری نیز با کمک حس خلاقیت، که هیچگاه از بین نمی رود،کارهای بزرگی انجام داد و به اهداف بلندی دست یافت. کما اینکه بسیاری از شعرا و هنرمندان، در ایام پیری خود، آثار برجسته ای را خلق نمودهاند
. آثاری که در تاریخ بشر، به ماندگاری دست یافته اند
.
شاید بهترین روش زندگی، تعیین هدف و مقصد بصورت شفاف، با وام گیری ازقدرت خلاقیت باشد
.
آرکتایپ نابودگر
سفر قهرمانی، سفر ساده ای نیست و با موانع ریز و درشتی همراه میباشد
. زمزمههای درونی که مانند اژدها به جان ما میافتند و سعی میکنند از ادامه سفر بازمان دارند
.
زمزمه هایی مانند ”نمیتوانی”، ”هیچ وقت نتوانستی” و “هرگز موفق نمیشوی“.
باید با شجاعت با این موارد روبرو و با کمک کهن الگوی ویرانگر، آنها را از میان برداریم و
به مسیر خود ادامه دهیم
.
البته زمزمه ها همیشه جنبه درونی نداشته و گاهی توسط اطرافیان، به ما القا میشود. در اینجا هم، راه حل دقیقا مانند بالاست
. باید به ندای درون گوش فرا داد و زندگی را بر آن اساس پیش برد
.
نابودگر خواص مفید دیگری نیز دارد
. بطوریکه موجب میشود، بیپرده با مفهوم مرگ و نیستی روبرو شویم و آنرا باور کنیم
.
بر این اساس، درک میکنیم که تا ابد فرصت نداریم تا زندگی خود را سر و سامان داده
و مثلا روابط خود را با همسر، فرزند و دوستانمان، بهبود بخشیم
.
بسیاری از مردم، نسبت به ویرانگر، دید مثبتی ندارند
. در حالیکه ویرانگر، نقش تسویه کننده و پالاینده را در زندگی ایفا و کمک میکند تا چیزهای زائد را از وجود خود، دور بریزیم و جنبه درونی خود را پاکیزه نماییم
.
نابودگر همچنین به ما کمک میکند تا با رها کردن خویشتنهای دروغین و نقابهایی که تمام بخشهای شخصیتمان را پنهان نگاه داشتهاند، به مقام فردیت دست یابیم
.
بعد از این مرحله می توانیم کشف کنیم که دقیقا که هستیم و چه باید بکنیم
.
آرکتایپ حاکم
کهن الگوی حاکم، ترکیبی از کهن الگوهای حامی و جنگجو میباشد
.
بدین ترتیب، قادر خواهیم بود تا از محدوده شخصی خود فراتر رفته و نحوه ارتباط درست با دیگران را انتخاب نماییم
. در مراحل قبلی سفر قهرمانی آموختیم که باید از قلمروی خود، حفاظت و حراست کنیم
.
اما قلمروی ما اساسا کجاست و مسئولیت ما در قبال خانواده، همسر، پدر و مادر، همکاران، جامعه و دنیا چیست؟ آیا باید خود را به همه افراد، به یک میزان نزدیک بدانیم و به آنها رسیدگی نماییم؟
در اینصورت آیا فرصت رسیدگی به همه افراد را خواهیم داشت؟
حاکم، میتواند به این سوالات پاسخ داده و کمک کند تا ماهیت روابط خود را با دنیای بیرون مشخص و موازنه مسئولیت نسبت به خود و دیگران را تنظیم نمایید
.
آرکتایپ جادوگر
کهن الگوی جادوگر، ترکیب آفریننده و نابودگر میباشد
.
با کمک جادوگر، میتوانیم چیزهایی را خلق کنیم که قبلا وجود نداشته و از شر مواردی خلاص شویم که ارزش سابق خود را در زندگی ما، از دست دادهاند
.
قادر میشویم تا به جای انکار ترسها، با آنها روبرو شویم
.
ما وقتی به جادوگر متوسل میشویم که از وجود افرادی که جرات کردند رویاهایشان را محقق کنند، حیرت میکنیم
. جادوگر از تغییر و تحول استقبال میکند
.
تحول چیزی است که انسانها علیرغم پذیرش ظاهری، در برابر آن مقاومت زیادی نشان میدهند
.
آرکتایپ فرزانه
کهن الگوی فرزانه، وجود ما را به یادگیری ابدی دعوت میکند
. البته یادگیری با دانش آموختگی متفاوت است
.
دانش آموختگی عموما حضور بر سر کلاسهای تئوریک و فراگیری علومی است که به سرعت کهنه شده و چندان کاربردی نیستند
. لکن، یادگیری شامل فراگیری علومی میشود که کاربردی بوده و میتوانند در زندگی و در جهت حل مشکلات، به کار گرفته شوند
.
قبل از آغاز یادگیری مادام العمر، میبایستی به سوالات ذیل، جوابی درخور ارائه نماییم
:
برای اینکه آینده دلخواه خود را بسازم و در این مرحله بهترین باشم، باید چه علومی را فراگرفته و چه علومی را رها کنم؟
- به چه اطلاعات و دانش جدیدی نیاز دارم و به چه چیزی نیاز ندارم؟
- برای سرزنده و هدفمند بودن در تمام کارها، کدام مهارتهای زندگی را باید در خود پرورش دهم؟
- برای بهبود وضع این لحظه از زندگی، به چه مهارتهای فنی احتیاج دارم؟
- در این لحظه از زندگی، محیط های یادگیری، منابع لازم و مربیان مربوطه را کجا میتوانم بیابم؟
پاسخ به سوالات فوق، کاملا بستگی به شخصیت افراد و اهداف آنها در زندگی و تعریف آینده مطلوب از نظر آنها خواهد داشت
.
بهرحال پس از پاسخ به سوالات مطروحه، یادگیری ابدی آغاز شده و میتوانیم درخصوص مهارتهای انسانی، مدیریت تعارض، مهارتهای فنی جدید، ارزشهای درونی خودمان، اصول رهبری و سایر موارد مورد علاقه، مطالب بیشتری بیاموزیم و مرحله به مرحله خود را به فرزانگی نزدیک کنیم
.
فرزانگی، تعمق درباره دستاوردهایمان در زندگی و احساس غرور از ادای سهممان به خانواده و جامعه و داشتن میراثی گرانبها برای نسل های آینده میباشد
.
آرکتایپ دلقک
کهن الگوی دلقک بخشی از وجود ماست، که نماینده سرخوشی، سرزندگی، لذت از زندگی و زیستن در زمان حال میباشد
.
گذشته را برای دمی فراموش و خود را از فکر آینده رها کنیم و در لحظه زندگی کنیم
.
به زندگی و تمام مشکلات و مرارتهای آن بخندیم و آن را زیادی جدی نگیریم
.
دلقک دید ما را به روی امکانات تازه میگشاید و محدودیت فکری ما را از میان میبرد
.
به ما میآموزد که همواره نباید به یک صورت خاص فکر و عمل نمود
.
برای حل مسائل مختلف، راه حلهای گوناگونی را پیش پای ما میگذارد
.
به عبارتی دلقک، نماد خلاقیت وجودی انسان است و به ما میآموزد که کارها را صرفا به قصد لذت بردن و بدون توجه به مسائل مالی انجام دهیم
.
ما انسانها، بسیار پیچیده هستیم
. گاهی بخشی از وجود ما عمیقا میخواهد که بر سر کاری بمانیم، در حالیکه بخشی دیگر از وجودمان میخواهد آن کار را ترک کنیم
. دلقک به ما میآموزد که این نا هماهنگیها را به رسمیت شناخته و از آنها لذت ببریم
.